امشب اولین شبی هست که توی خونه جدیدمون کمی آرامش و راحتی داریم، هنوز مقداری از کارها مونده ولی دیگه به فشردگی روزهای قبل نیست،یکماه اخیر به من خیلی خیلی سخت گذشته تا حدی که چند کیلو از وزنم کم شده حتی بعضی از روزها مجبور بودم تو رو از مدرسه بروسونم خونه و سریع برگردم برای رسیدگی به کارهای خونه جدید و وقت نهار خوردن هم نداشتم تقریبا سه هفته من حتی خواب کافی هم نداشتم ولی بالاخره تموم شد. هرچند سه ماهی هست که من سر خودمو خیلی شلوغ کرده بودم چون سه تا معامله در طول دو سه روز انجام داده بودم و رسیدگی به امور اونها و کارهای اداری خسته کننده اونها و از طرفی استرسهای مختلف، جابجایی مدرسه تو و... واقعا منو کلافه کرده بود. ولی بعد از هر سختی راحتی هم هست .همینکه می بینم تو از اینکه فضای خونمون خیلی بزرگتر از قبل شده و تو راحت می تونی توی قسمتهای مختلف خونه بازی کنی و بدوی و اتاق مخصوص خودتو با وسایلای خودتو داشته باشی و از این بابت شادتر از قبل هستی برای من کافیه.اولین بار که این خونه رو دیدیم تو اولین کسی بودی که اصرار داشت این خونه رو بخریم بخاطر اینکه توی حیاط دوتا بوته بزرگ گل رز سفید و قرمز پر از گل داشت و هنوز هم با اینکه آذر ماه هست غنچه ها باز میشن و پر از گل هستن.بخاطر رفت و آمد تو به مدرسه و فاصله زیاد خونه قبلی تا مدرسه مجبور شدیم ماشین بخریم و از طرفی هم مجبور بودیم موقع تحویل خونه جدید ماشینو بفروشیم تا باقی پول خونه رو بدیم ولی خدارو شکر پس اندازی که توی یکی از موسسات مالی داشتیم و بخاطر ورشکستگیش بلوکه شده بود درست دقیقه نود آزاد شد و ما تونستیم ماشین رو نگهش داریم و تو از این بابت خوشحالی و من همه اینها رو از برکت وجود تو میدونم.امشب تو میز شام رو چیدی نمیدونم از کجا یاد گرفتی ولی خیلی شیک می چینی قاشق،چنگال دستمال کاغذی، سبزی ، ماکارونی و...، همیشه برای صبحانه یا شام اصرار داری تو میزو بچینی و خیلی به من توجه داری که من راحت باشم. تقریبا بیشتر از دوماه از مدرسه رفتنت میگذره و روی ریل افتادی و ما دیگه مشکلات ماه اول رو برای مشق نوشتنت نداریم حالا دیگه خودت از مدرسه میای اصرار داری اول مشقاتو بنویسی و پیکتو حل کنی...
