سالگرد عروسی من مادرت دی ماه 93
اینجا یه شب سرد زمستونیه که تو شدیدا خوابت می اومد.رفتیم رستوران حافظ ولی تو توی ماشین خوابت برد به محض اینکه وارد شدیم کلا از خوشحالی خواب از سرت پرید(توی این سن همیشه به چلوکباب می گفتی پیتزا) .کیفیت عکسها پایینه چون با گوشی خودم گرفتم.